داستان آبیدیک

ماهوی سوری


english

1 History:: Mahoe Suri

رایزن شاه، «خرهزاد» که برادر کوچکتر رستم فرخزاد بود، با رفتن به خراسان مخالف بود چون «ماهوی سوری» مرزبان خراسان را فردی بی اصل و نسب و فرومایه می‌دانست و چشمداشت بزرگ منشی و رادمردی از انسانهای پست تبار را نابخردی می‌شمرد. خرهزادکه از تیسفون به همراه یزدگرد به سپاهان و سپس به کرمان رفته بود، به خاطر پافشاری خود شاه، وی را به خراسان برد و به ماهوی سوری سپرد و از ماهوی نوشته‌‌ای دریافت کرد که شاه را زنده و تندرست به وی رسانده است. مرکز نظامی‌ساسانیان در خراسان در شهر مرو بود و مرزبان آن در زمان بورش اعراب، ماهوی سوری بود. در مرو، شاه از ماهوی سوری درخواست کرد که مالیاتهای عقب افتاده‌ی خراسانرا بپردازد که برای فراهم نمودن سپاه، بسیار مورد نیاز بود. سیبیوس، تاریخ نگار ارمنی، ضمن گزارش کشته شدن یزدگرد با نیرنگ سازی ماهوی سوری، از ماهو به عنوان "پرنس " یاد می‌کند.چه این واژه به معنی عضوی از خانواده‌ی ساسانی و چه به معنی عضوی از خانواده‌ی پادشاهان و فرمانروایان محلی ایران باشد، نشانگر آنست که در کشته شدن شاهنشاه ساسانی و شکسته شدن کمر پایداری ایرانیان، نه یک آسیابان که هموندی از رده های فرودست اجتماع بود بلکه یک نفر از رده‌ی اشراف به انگیزه‌ی نگهداشت جایگاه خویش و حتی دسترسی به منافع بیشتر، دست داشته است.

واژگان شبکه مترجمین ایران


معنی‌های پیشنهادی کاربران

نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
Captcha Code